اسم شرلوک هلمز برای اکثر مردم جهان آشناست. اما برای خیلی (مخصوصا کسانی که کتاب ها را نخوانده اند) شرلوک کاراگاه معروف به خاطر تصویرسازی عجیب شخصیتش در فیلم ها (با بازی رابرت داونی جونیور) و سریال تلویزیونی (با بازی بندیکت کامبربچ) از شخصیت اصلی فاصله گرفته است. ده نکته ی زیر که در مورد کاراگاه معروف کمتر مطرح شده اند به شرح زیرند.
10. هلمز و واتسون هر در جوانی بسیار موفق بوده اند
در سریال تلویزیونی "ماجراهای شرلوک هلمز" با بازی جرمی برت، شرلوک هلمز 51 سال و ادوارد هادرویک در نقش واتسون 41 سال داشتند. در فیلم و سریال های اخیر این دو شخصیت در میان سالی نشان داده شده اند. اما در اصل هلمز و واتسون وقتی برای اولین بار ملاقات می کنند بسیار جوان هستند. هلمز متولد 1854 (1232 شمسی) است و دکتر واتسون در سال 1881 او را ملاقات می کند که بنابراین 27 ساله بوده است. تا آن زمان هلمز اعتبار پیدا کرده بود و واتسون هم به عنوان دکتر ارتش خدمت کرده بود. از داستان ها می توان برداشت کرد که این دو مرد از نظر سنی به یکدیگر نزدیک بوده اند. بنابراین ما دلایل خوبی برای باور اینکه در سن پایین موفق بوده اند داریم.
9. حتی بعد از بازنشستگی هم هلمز مجبور به گرفتن پرونده می شد
بعد از بازنشستگی در تنهایی، هلمز با مطالعه در مورد زنبورها مشغول به زنبورداری شد و حتی کتابی در این مورد نوشت. اطلاعات رسمی مرتبا درز پیدا می کردند و مسئولین دولت یکی پس از دیگری ناپدید می شدند که باعث ایجاد وضعیت اسفباری شده بود. بنابراین دولت برای کمک به شرلوک هلمز بازنشسته مراجعه کرد. بدون اینکه بخواهیم داستان را لو بدیم در داستان "آخرین تعظیم او" هلمز بار دیگر به واتسون می پیوندند و برای رفتن به آمریکا به عنوان مامور مخفی ایرلندی برنامه ریزی می کند - جایی که باید دو سال برای دستگیری مجرم بماند.
8. هلمز هرگز به پلیس خیانت نمی کرد
در فیلم شرلوک هلمز با بازی رابرت داونی جونیور، رابطه ی شرلوک با پلیس همراه با تنش و بی اعتمادی بود و او اغلب اطلاعات را از آنها مخفی می کرد. اما در اصل، با اینکه هلمز خودش مستقل تحقیق می کرد همیشه سعی داشت پلیس را در مسیر درست هدایت کند و برای آن ها شواهدی می گذاشت که توجه آن ها را به چیزی که خودش متوجه شده جلب کند همان طور که در داستان "ماجرای رد پای شیطان" می خوانیم. در داستان "ماجرای عمارت ویستریا" حتی اطلاعاتی را در اختیار پلیش گذاشت تا آن ها در رسیدن به مسیر درست یاری کند.
7. هلمز مودب و بسیار مرتب بود
به خاطر فیلم های شرلوک هلمز رابرت داونی جونیور، مردم فکر می کنند که هلمز دچار رفتار عجیب غریب ناخودآگاه است و عادت به زندگی در محیط های نامرتب دارد. اما متعجب می شوید بدانید که در رمان ها و داستان های کوتاه، هلمز در اصل بسیار مودب بوده است مخصوصا در رابطه با خانم ها (اگرچه از جنس مخالف تنفر داشت). الگوی رفتاری اش اصلا هیچ شباهتی به رفتار خودخواهانه ی شرلوک بندیکت کامبربچ یا احمقانه ی رابرت داونی جونیور نداشت.
اما وقتی هلمز مشغول کار نبود تنبل بود و او به نسبت فرد تمیزی بود. در رمان "هیولای بسکرویلز" برای تحقیق باید در کلبه ای دورافتاده در دشتی دور زندگی می کرد. حتی در این جای دورافتاده هم موفق می شود برای خودش لباس های تمیز و اجناس لوکس دیگری برای گرم کردن خانه اش تهیه کند.
6. هلمز از مردم بی گناه سو استفاده می کرد
هلمز به اسم انگلستان و ملکه با احساسات افراد زیادی بازی کرده حتی بیشتر از انچه دکتر واتسون به آن اعتراف کرده است. در داستان کوتاه "ماجرای چارلز آگوستوس مگنسن" به واستون با غم دلسوزانه ای می گوید که چطور باید دل یک خدمتکار را به دست آورد تا اطلاعات خاصی کسب کند که به او در حل کردن پرونده کمک کند. او با خدمتکاری که قرار بود دلش را بشکند احساس همدردی می کرد اما وقتی پرونده حل شد و دل شکسته شد او برای طلب بخشش پیش خدمتکار نرفت و دوراهی که در آن گیر افتاده بود برایش شرح نداد. برای او هدف وسیله را توجیه می کند.
5. هلمز نژادپرست بود
در داستان کوتاه "ماجرای سه گیبل" هلمز بر اساس رنگ پوست بُکسر سیاه پوست به او لقب احمق می دهد و حتی تا مسخره کرده لب هایشم هم پیش می رود. مرد سیاه پوست می گوید "این اسممه، آقای هلمز و اگر مسخره ام کنید قطعا دچار مشکل می شوید" "قطعا به این احتیاج ندارید" هلمز گفت در حالی که به دهان وحشتناک موکل مان خیره شده بود." بعد از اینکه بکسر می رود شرلوک هلمز می گوید "خوشحالم که مجبور به شکستن سر توخالیش نشدی واتسون. متوجه مانورت با میله ی شومینه شدم. اما او همان طور که دیدی واقعا مرد بی آزار، عضلانی، با رفتاری بچه گانه و زود باور است ." البته هلمز فقط احساسات معمول جامعه ی زمان خودش را انعکاس می داد. اما با مغز، هوش و تجربه ی هلمز کسی انتظار ندارد که او چنین قضاوت های ناپخته ای در مورد نژاد و رنگ پوست افراد بکند.
4. هلمز گاهی به واتسون اعتماد نمی کرد
قبل از اینکه اشتباه برداشت کنید، بگذارید مشخص کنیم که شرلوک هلمز همیشه به دکتر واتسون اعتماد نداشت چون واتسون انسان بود و احساساتش می توانست ناخواسته به او خیانت کنند. هلمز هرگز به خاطر احساس پیش پا افتاده پرونده ای را نمی باخت. در "ماجرای کارگاه در حال مرگ" هلمز واتسون را فریب می دهد تا باور کند به خاطر بیماری مرگباری در حال مرگ است تا واتسون دستوراتش را خالصانه انجام دهد. قبل از این چندین سال مرگ خود را جعل کرده بود در حالی که مشغول گذراندن تعطیلات در دور دنیا بود تا وقتی که در "ماجرای خانه ی خالی" بازگشت در حالی که واتسون در سوگ مرگ دوستش به سر می برد.
3. کلاه و پیپ شرلوک هلمز ساختگی هستند
وقتی به شرلوک هلمز فکر می کنیم، تصویری که جلوی چشمانمان می آید مردی میان سال در کلاه شکار گوزن و پیپ خمیده آویزان از گوشه ی دهانش است. ممکن است متعجب شوید اما کلاه و پیپ بخشی از لباس های معمول هلمز نبودند. سر آرتور کانن دویل هرگز هلمز را در کلاه شکار گوزن نشان نداد و پیپ او با چیزی که می بینیم تفاوت داشته است. ترکیب کلاه و پیپ خمیده برای اولین بار در تئاتر استفاده شد. استفاده از این مدل پیپ برای بازیگر آسان تر بود چرا که وقت صحبت کردن به راحتی روی سینه تکیه می خورد.
2. موریارتی دشمن خونی هلمز نبود
پروفسور موریارتی که عنوان بزرگترین رقیب شرلوک هلمز را دارد در واقع فقط در داستان "آخرین مسئله" ظاهر شد و حضور کوتاهی در رمان "دره ی وحشت" داشت. او مثل هلمز بود - مشاوری با تمایل زیاد برای مال اندوزی و بنابراین به مجرمین مشاوره می داد. کانن دویل او را به منظور آخرین داستان شرلوک هلمز معرفی کرد که در آن قرار بود شرلوک هلمز کشته شود چون دویل می خواست پرونده ی شرلوک هلمز را ببندد و پروژه های دیگری را شروع کند. قطعا، موریارتی نبوغ خاص خودش را داشت اما هرگز هلمز یا واتسون به اینکه مویارتی دشمن خونی شان است اعتراف نکرده بودند. بعد از چاپ "آخرین مسئله" طرفداران وفادار آن قدر به خاطر مرگ هلمز هیاهو به راه انداختند که دویل مجبور شد در داستان "خانه ی خالی" او را بازگرداند. و بعد از آن هلمز و واتسون با نابغه های خبیث زیادی دست و پنجه نرم کردند.
1. شرلوک هلمز هرگز عاشق آیرین ادلر نبود
این نکته ممکنه است باعث دلسردی نویسندگان داستان های خلاق بشود اما باید با حقیقت رو به رو شد - هلمز هرگز عاشق آیرین آدلر نبود. او فقط در داستان "رسوایی در بوهوم" ظاهر شد و در واقع فقط یک بار با هلمز صحبت کرده بود در حالی که لباس مردانه پوشیده بود و به او گفت "شب بخیر آقای شرلوک هلمز". آیرین ادلر اولین و تنها زنی بود که شرلوک را شکست داد. دکتر واتسون واکنش کاراگاه در لحظه ای که به "آن زن" شکست می خورد را این گونه توصیف می کند: " شرلوک هلمز یکه خورد، از شدت غم و تعجب سفید شده بود" بنابراین هلمز به او عنوان "آن زن" را به خاطر تمجید داده بود و نه عشق. "آن زن" هرگز در داستان های دیگر دویل ظاهر نشد اما شانس عشق همیشه ذهن های خلاق را به خود مشغول کرده است.
ترجمه از بیکر استریت